صبح روز دوشنبه سی و یکم شهریور 1359 بود. ابراهیم و برادرش را دیدیم مشغول اثاث کشی بودند.
نشسته بودیم داخل اتاق مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود!
محور همه فعالیت هایش نماز بود. ابراهیم در سخت ترین شرایط نمازش را اول وقت می خواند. بیشتر هم به جماعت و در مسجد.
دیگران را هم به نماز جماعت دعوت می کرد.
تابستان 1358 بود. بعد از نماز ظهر و عصر جلوی مسجد سلمان ایستاده بودیم. داشتم با ابراهیم حرف می زدم که یکدفعه از دوستان با عجله
آمد و گفت: پیام امام رو شندید؟!
با تعجب پرسیدم: نه ، مگه چی شده؟!
«بندگان خانواده من هستند پس محبوب ترین افراد نزد من کسانی هستند که نسبت به آن ها مهربان تر و رفع حوائج آن ها بیشتر کوشش کنند»
عجیب بود! جمعیت زیادی در ابتدای شهید سعید جمع شده بودند. با ابراهیم رفتیم جلو، پرسیدم: چی شده!؟
چند ماه از پیروزی انقلاب گذشت. یکی از دوستان به من گفت: فردا با ابراهیم بروید سازمان تربیت بدنی، آقای داودی(رئیس سازمان) با شما کار دارند!
در زندگی بسیاری از بزرگان ترک گناهی بزرگ دیده می شود. این کار باعث رشد سریع معنوی آنان می گردد. این کنترل نفس بیشتر در شهوات جنسی است. حتی در مورد داستان حضرت یوسف (ع) خداوند می فرماید: «هر کس تقوا پیشه کند
اوایل بهمن بود. با هماهنگی انجام شده ، مسئولیت یکی از تیم های حفاظت حضرت امام (ره) به ما سپرده شد.
هنوز مدتی از حضور ابراهیم در ورزش باستانی نگذشته بود که به توصیه دوستان و شخص حاج حسن ، به سراغ کشتی رفت.
او در باشگاه ابو مسلم در اطراف میدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کیلو آغاز کرد.