پایگاه شهید ابراهیم هادی

سلام بر ابراهیم

طبقه بندی موضوعی

۰

شهید ابراهیم هادی

اوایل بهمن بود. با هماهنگی انجام شده ، مسئولیت یکی از تیم های حفاظت حضرت امام (ره) به ما سپرده شد.

گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهای خیابان آزادی( منتهی به فرودگاه) به صورت مسلحانه مستقر شد.

صحنه ورود خودرو و حضرت امام را فراموش نمی کنم. ابراهیم پروانه وار به دور شمع وجودی حضرت امام می چرخید.

بلافاصله پس از عبور اتومبیل امام، بچه ها را جمع کردیم. همراه ابراهیم به سمت بهشت زهرا (س) رفتیم.

امنیت درب اصلی بهشت زهرا (س) از سمت جاده قم به ما سپرده شد. 

ابراهیم در کنار در ایستاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا (س) بود. آنجا که حضرت امام مشغول سخرانی بودند.

ابراهیم می گفت: صاحب این انقلاب آمد، ما مطیع ایشانیم. از امروز هرچه امام بگوید همان اجرا می شود.

از آن روز به بعد ابراهیم خواب و خوراک نداشت. در ایام دهه فجر چند روزی بود که هیچکس از ابراهیم خبری نداشت.

تا اینکه روز بیستم بهمن دوباره او را دیدم.

بلافاصله پرسیدم: کجایی ابرام جون؟ مادرت خیلی نگرانه.

مکثی کرد و گفت: توی این چند روز، من و دوستم تلاش می کردیم تا مشخصات شهدایی که گمنام بودند را پیدا کنیم. چون کسی نبود به وضعیت

شهدا، تو پزشکی قانونی رسیدگی کنه


***


شب بیستم ودوم بهمن بود. ابراهیم با چند تن از جوانان انقلابی برای تصرف کلانتری محل اقدام کردند.

آن شب، بعد از تصرف کلانتری 14 با بچه ها مشغول گشت زنی در محل بودیم.

صبح روز بعد، خبر پیروزی انقلاب از رادیو سراسری پخش شد.

ابراهیم چند روزی به همراه امیر به مدرسه رفاه می رفت. او مدتی جزء محافظین حضرت بود.

بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهی از محافظین زندان بود. در این مدت با بچه های کمیته در ماموریت هایشان همکاری داشت، ولی رسما وارد کمیته نشد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
تجدید کد امنیتی